وبلاگ رسمی رضاپودینه

🌐Reza Pudineh officialpage🌐

وبلاگ رسمی رضاپودینه

🌐Reza Pudineh officialpage🌐

محیطی برای دسترسی به محتوای تخصصی و آموزشی و تحلیلی

پیام های کوتاه

۵ مطلب در فروردين ۱۳۹۸ ثبت شده است

سکوت

| رضاپودینه | ۰ نظر

سکوت


تفرقه کوتاهیست از تاریکی در تره ی سیاهی شب ، این روزها و شبها آرامش معنای دیگری دارد و سکوت نجوای بی کسی است .

بی هدف در بیابان ، در خیابان و در کوچه ها پرسه میزنم شاید ای نگار من 

یکی از این شبها بتوانم

در ره مهتاب رویت را ببینم .


کاش امشب یا شب های دیگر تو باشی و من همچنان در جستجوی تو و در عطر بوی تو غرق باشم .

ای نگار راستین من ای مهربان من و ای زیبا ترین ترانه ی سکوت من در کدامین کوچه ها آرمیده ای ؛

من در این تاریکی و در این شب و در این سکوت به جستجو برمی خیزم و همچنان به امید این که  لحظه ای دوباره تو را ببینم با خودم و با خدای خودم در خلوت ، تو را نجوا می کنم ، کاش تو باز هم دوباره در مسیر من زندگی کنی .

کاش لحظه ای در مسیری رویش تو را ببینم ، پویش تو را ببینم و گاهی هم به سرزنش خویش دوباره به شرب عطر تو در هوای آلوده مست شوم و هوشیاری خودم را از دست بدهم ای نگار من ای راستین ترین عشق من ای مهربان من کجایی ؟

دوست داشتن تو لحظه لحظه را هم برایم معنا کرده است بیا و لحظه هایم را پر کن از تلا‌لؤ وجودت،مهربان نگار من تره ی سیاه شب هم به سیاهی رنگ موهای تو نمی رسد .

و باز هم مهتاب به روی تو غرق شده است در حسرت ...! 

ای مهربان نگار من ، من باز هم به دنبال تو می گردم بازهم کوچه ها را در جستجوی تو هستم .


چرا که من غرق در تپش و زندگی برای تو هستم ای مهربان نگار من بگو ... بگو که کجا آرمیده ای تا من باز هم به جستجوی تو به آنجا بیایم ...

باز من بگردم تو بگردی و جهان دگرباره بازهم بگرداند ما را ... 

ای نازنین من ، من غرق شده ام در سیاهی چشمانت ، ای آسمان من و ای تپش های زندگی من ، من بی تو یعنی هیچ و تو برای من یعنی تمام زندگی یعنی تمام لحظه ها ... ای نازنین من ای نگار من ای مهربان من کجایی ؛کجایی که بی تو دیگر تاب و تحمل هیچ کس را ندارم ... 

ای دوست ترین دوست من بیا دستم را بگیر ... 

و به من زندگی دوباره ای  ببخش ای مایه حیات من

بدان که من همانجا منتظرت می مانم ... 

دقیقاً در کوچه دلتنگی

خانه حسرت

پلاک عشق

نازنین نگار من

معنای تمام لحظه های من بیا که من همچنان منتظر تو هستم .

چه سیل ببارد از آسمان و چه کوه ها در هم بشکافند به هیچ وجه نه اندیش که من دست از تو بر می دارم . 


ای نگارنده زندگانی من تو بدان و بمان که بی تو من هیچم .


رضاپودینه

۱۳ فروردین ۹۸

هوا به شدت سرد است در هیاهوی باد و بوران انگار نه انگار که بهار آمده است.

چون زمستان شده است اطرافم و بارش برف مهیب ... چند قطره !؟؟!عطش است در دل خاک؛

 باز باران با ترانه جنبش و سرزنش ما را به یغما می برد حواسمان باشد اینک بوی بهار آمده است نو کنید جامه به تن که باران زمستانی آن هم در بهار تار و پود دلتان را از خدا دور نکند .!

..........

به نام خدا سلام خدمت شما دوستان عزیز و ارجمند

من رضا پودینه هستم و در این مقاله قرار با شما در خصوص اهمیت یادگیری روش های برقراری ارتباط موثر با دیگران صحبت کنم.


انسان در طی شبانه روز در طول زندگی خود با دیگران به دلایل و شیوه‌های مختلفی ارتباط برقرار می‌کند ارتباط کلامی و ارتباط چشمی و ارتباط حرکتی و غیره در این میان مهم‌ترین بخش ارتباط گیری ما انسان ها با هم همین ارتباط کلامی است اما ارتباط چیست؟!؟


ارتباط در حقیقت فرایند ارسال یک پیام از شخص اول به شخص دوم است به این صورت که برایتان می گویم فردی به عنوان شخص اول را در نظر بگیرید که نیازی دارد و برای تامین نیاز خودش یا برطرف ساختن این نیاز خود از شخص دیگری باید کمک بگیرد در اینجا هنوز ارتباطی شکل نگرفته است. ارتباط زمانی شکل می‌گیرد که شخص اول برای تامین نیاز خود پیامی را به صورت کلامی یا غیر کلامی به شخص دوم ارسال کند.


زمانی که شخص اول پیام خود را به هر شیوه ای برای شخص دوم ارسال می کند و شخص دوم آن پیام را دریافت می کند عملاً فرایند ارتباط گیری شکل می گیرد ؛ مثلا کودکی گرسنه را در نظر بگیرید :

( وی برای رفع نیاز گرسنگی خود به مادرش می‌گوید مادر گرسنه هستم در اینجا یک رابطه شکل می گیرد چرا که کودک به عنوان شخص اول پیامی را به صورت کلامی به شخص دوم یعنی مادر ارسال کرده است و مادر آن پیام را دریافت کرده است ..


حالا که با مفهوم برقراری ارتباط به صورت ساده آشنا شدیم  نکته اینجاست که این ارتباط چه زمانی موثر واقع می شود در این مورد هم یک توضیح کوتاه میدهم همانطور که متوجه شدیم برقراری ارتباط یعنی ارسال پیام از فرد اول به فرد دوم بر اساس همین مضمون زمانی می گوییم یک ارتباط موثر واقع شده است که فرد دوم پاسخی را به فرد اول بدهد که مورد نظر شخص یا فرد اول بوده است .

زمانی که شخص دوم پاسخ متناسب با میل و خواسته و اراده شخص اول به او می دهد آن وقت یک ارتباط عملاً موثر بوده است برای اینکه این اتفاق رخ بدهد شخص اول باید منظور خود را به درستی منتقل کرده و یا به عبارتی پیام را به درستی ارسال کرده باشد تا شخص دوم متوجه منظور و خواسته او شده و بلکه بتواند پاسخی مناسب خواسته و میل او به او بدهد 

در اینجا یادگیری مهارت ارتباط گیری موثر معنا پیدا می کند


همان دو شخص قبلی را در نظر بگیرید اگر شخص اول که فرستنده یک پیام است بلد نباشد که چگونه پیام خود را به درستی ارسال کند آنگاه نباید از شخص دوم توقع پاسخ مناسبی برای خودش را داشته باشد و عملا یک رابطه موثر ایجاد نمی شود


در حقیقت شخص اول برای اینکه بتواند به درستی و راحتی به نیازهای خودش به کمک دیگران پاسخ بدهد ابتدا باید نحوه درست ارسال کردن پیام را یاد بگیرد که این نحوه درست ارسال کردن پیام همان مهارت ارتباط گیری موثر است.


زمانی یک ارتباط موثر می شود که گیرنده پیام همان چیزی را بفهمد که فرستنده پیام می‌خواهد برساند و جوابی مناسب و متناظر میل و اراده شخص اول به او بدهد در این حالت ارتباط موثر است.

رضاپودینه 

۱۰فروردین۹۸

یک بغل خاطره

| رضاپودینه | ۰ نظر

سال جدید شروع شده است و ...

دارم فکر می کنم ؛
به روزهایی که رفت ...
به لحظاتی که خندیدم ...
لحظاتی که اشک ریختم ...
و تمامِ ثانیه هایی که کنارِ عزیزانم گذشت ...
با سرعت ، مرور می کنم ؛
اتفاقاتِ خوب و بدی را که برایم افتاد ...
آدم هایِ جدیدی را که وارد زندگی ام شدند ...
و آدم هایی را ... که از زندگی ام رفتند ...
دیگر قرار است یک جمله ی "یادش بخیر" قبل از خاطراتِ خوبِ آنسالم بیاید ...
قرار است  بشود ؛ "پارسال" ...
من تمام این روزها را زندگی کردم ،
خوب هایشان برایم امید بود ، و بدهایشان برایم درس !
میانِ همین روزها بود که یاد گرفتم ؛
قوی تر باشم ...
عاشق تر باشم ...
مهربان تر باشم ...
خدایا ، به مردمِ کشورم کمک کن !
دستی به سر و گوشِ زندگیشان بکش ...
دردهایشان را درمان باش ...
و دلهایشان را از همیشه شادتر کن !!!
ای کاش سالِ جدید برایمان ، سالِ اتفاقاتِ خوب باشد ...
کاش بادهایِ بهار ، همدلی و عشق را همه جا پخش کنند ...
و کاش ابرها ، مهربانی بر سرِ این مردم ببارند ...
آنقدر که انسانیت ، جانی دوباره بگیرد !
کاش سالِ پیشِ رو ، بهترین سالِ زندگیمان شود ...
سالی که تنها اشکِ جاری از چشم ها ، اشکِ شوق باشد ...
سالی که همگی خوشبخت باشیم ...
سالی که ...
دلمان نیاید تمام شود ... !

رضاپودینه

9 فروردین 98

این روزها در تلاطم زمان گم شده ام و انگار گامی ناپایدار بر روانه ی احساسات میکشانم !

نمیدانم واقعا چگونه در حجم عظیمی از لحظات گم شده ام ؛ اصلا گم شده ام یا حل شده ام ؟

دلتنگی را حس میکنم ! دلتنگی را اینروز ها خوب میبینم ! مثل لکه های سیاه روی شیشه که به راحتی دیده میشوند ...

آخر دلتنگ شده ام برای خودم ، برای توانمندی های ذهن خودم و برای خلاقیت های خودم .

کودک که بودم خلاقیت را نمیدانستم ولی بسیار خلاقانه زندگی میکردم اما این روز های عجیب با اینکه میدانم خلاقیت چیست اما به جای زندگی خلاقانه دست در گریبان لحظه ها شده ام و این تصویری جز تبلور ناآرامی را برایم به همراه ندارد .

خلاقیت تنها دست آورد و مهمترین دارایی زندگانی بشر است مگر نه که هر موجودی خوردن و خوابیدن را یاد دارد ... این روز ها تصمیم را باید گرفت و به قول شاعر چشم ها را باید شست و جور دیگر باید دید ....

اگر قرار است فقط زنده باشیم که خوردن و خوابیدن برایمان کفاف میدهد اما اگر ما انسانیم و برای زندگی کردن در تکاپو هستیم باید خلاقیت را نیز در مسیر زندگی خودمان ببینیم ، بشناسیم و از آن استفاده کنیم ...

زندگیتان خلاقانه باشد ...


رضاپودینه

8 فروردین 1398

#بحران_ایران

| رضاپودینه | ۰ نظر


باران



آرام در گوش لحظه ها زمزمه می‌شود ... !
باران برای آبادانی ببارد تا بتوانیم پیشرفت کنیم ؛ باران ببارد تا انگیزه ها دو چندان شود ؛ باران می‌شنوی صدایمان را ؟
ما باران را برای آبادانی خواستیم نه برای ویرانی ...!
باران همه چیز را امروز به گردن تو می‌اندازیم ! چون تو آمدی و مارا سوپرایز کردی ، چرا قبل آمدنت برایمان میسکال نینداختی ؟
مسئولانمان میگویند پارسال چون تو نبودی در جلسات می‌نشستند و امسال چون تو آمدی .... آخر تکلیفت را با خودت مشخص کن دیگر ! برای آمدنت دور هم گرد بیاییم یا برای نیامدنت ؟
باران از تو سوال میپرسم !؟
مگر وضعیت ما را نمیدانی ؟ حال این لحظه که عده ای مارا به تمسخر گرفته اند و انگار نه انگار طی میکنند .... تو هم آمدی تا همچون پلاسکو تنها در خاطره های عده ای انسان بیگناه غم را به همراه داشته باشی ؟ مگر نمیدانی ما مردمی هستیم که به جای مدیریت قبل از شروع بحران بعد از بحران خویمان عادت کرده است به تسلیت ها ؟؟؟
از که چه توقعی داشته باشم ؟
دیگر عده هستند که خوب میدانند به جای مدیریت به راحتی میتوانند در چند تریبون به هم لبخند بزنند ...
باران جان
مگر نمیدانی ؟ در اینجا فراموش کرده ایم با هم یادبگیریم زنده بودن را ؟ هیچکداممان نمیدانیم که چگونه در مقابل حوادث بایستیم ... اگر کودکمان پاک کنی را قورت داد چه کنیم ... اگر زلزله آمد چه کنیم ! اگر باران بارید با ترانه آنوقت چه کنیم ؟؟؟پس چرا باران تو دیگر چرا ؟؟؟؟
راستی باران یادم نرفته است هنوز بگویمت برای خدا پیغامی ببر ... !
بگو دراین ملک کمبودشان تنها مدیران است و بس ...
خدایا به ما زنده بودن را بیاموز ...

رضاپودینه
فروردین 1398