وبلاگ رسمی رضاپودینه

🌐Reza Pudineh officialpage🌐

وبلاگ رسمی رضاپودینه

🌐Reza Pudineh officialpage🌐

محیطی برای دسترسی به محتوای تخصصی و آموزشی و تحلیلی

پیام های کوتاه

۷ مطلب با موضوع «بهترین ها» ثبت شده است

در مسیر موفقیت

| رضاپودینه | ۰ نظر

مسیر موفقیت 

این روزها در تکاپو هستیم 





:heart_decoration:《من فرمانده ی لحظه های زندگی ام هستم و ثانیه ها مامورند که خوشبختی را به من برسانند پس روزم را با قدرت شروع میکنم چرا که خوشبختی جایش همینجاست درست در کنار من.》



رمز موفقیت، شروع کردن است.
موفقیت ها با تصمیم خوب شروع میشوند. زیرا تا تصمیمی خوب اتخاذ نشود، تغییری در زندگی رخ نمی دهد.
تصمیم بگیرید تا آینده ای را خلق کنید که دیگر هیچ شباهتی به گذشته ی ناکام شما نداشته باشد، و بدانید که : فاصله ی نداشتن و داشتن، فقط یک خواستن است؛

پس "بخواه" حتما می شود.

رضاپودینه

موفقیت کوچک

| رضاپودینه | ۱ نظر
گاهی وقتها برای بدست اوردن موفقیت به دنبال یک اتفاق بزرگ میگردیم
حال انکه هیچ امپراطوری به یکباره شکل نمیگیرد .
برای رسیدن به موفقیت های بزرگ پله هارا باید بسازید و هر پله یک موفقیت کوچک در مسیر شما است .
رضاپودینه
خرداد ۱۳۹۸

سکوت

| رضاپودینه | ۰ نظر

سکوت


تفرقه کوتاهیست از تاریکی در تره ی سیاهی شب ، این روزها و شبها آرامش معنای دیگری دارد و سکوت نجوای بی کسی است .

بی هدف در بیابان ، در خیابان و در کوچه ها پرسه میزنم شاید ای نگار من 

یکی از این شبها بتوانم

در ره مهتاب رویت را ببینم .


کاش امشب یا شب های دیگر تو باشی و من همچنان در جستجوی تو و در عطر بوی تو غرق باشم .

ای نگار راستین من ای مهربان من و ای زیبا ترین ترانه ی سکوت من در کدامین کوچه ها آرمیده ای ؛

من در این تاریکی و در این شب و در این سکوت به جستجو برمی خیزم و همچنان به امید این که  لحظه ای دوباره تو را ببینم با خودم و با خدای خودم در خلوت ، تو را نجوا می کنم ، کاش تو باز هم دوباره در مسیر من زندگی کنی .

کاش لحظه ای در مسیری رویش تو را ببینم ، پویش تو را ببینم و گاهی هم به سرزنش خویش دوباره به شرب عطر تو در هوای آلوده مست شوم و هوشیاری خودم را از دست بدهم ای نگار من ای راستین ترین عشق من ای مهربان من کجایی ؟

دوست داشتن تو لحظه لحظه را هم برایم معنا کرده است بیا و لحظه هایم را پر کن از تلا‌لؤ وجودت،مهربان نگار من تره ی سیاه شب هم به سیاهی رنگ موهای تو نمی رسد .

و باز هم مهتاب به روی تو غرق شده است در حسرت ...! 

ای مهربان نگار من ، من باز هم به دنبال تو می گردم بازهم کوچه ها را در جستجوی تو هستم .


چرا که من غرق در تپش و زندگی برای تو هستم ای مهربان نگار من بگو ... بگو که کجا آرمیده ای تا من باز هم به جستجوی تو به آنجا بیایم ...

باز من بگردم تو بگردی و جهان دگرباره بازهم بگرداند ما را ... 

ای نازنین من ، من غرق شده ام در سیاهی چشمانت ، ای آسمان من و ای تپش های زندگی من ، من بی تو یعنی هیچ و تو برای من یعنی تمام زندگی یعنی تمام لحظه ها ... ای نازنین من ای نگار من ای مهربان من کجایی ؛کجایی که بی تو دیگر تاب و تحمل هیچ کس را ندارم ... 

ای دوست ترین دوست من بیا دستم را بگیر ... 

و به من زندگی دوباره ای  ببخش ای مایه حیات من

بدان که من همانجا منتظرت می مانم ... 

دقیقاً در کوچه دلتنگی

خانه حسرت

پلاک عشق

نازنین نگار من

معنای تمام لحظه های من بیا که من همچنان منتظر تو هستم .

چه سیل ببارد از آسمان و چه کوه ها در هم بشکافند به هیچ وجه نه اندیش که من دست از تو بر می دارم . 


ای نگارنده زندگانی من تو بدان و بمان که بی تو من هیچم .


رضاپودینه

۱۳ فروردین ۹۸

یک بغل خاطره

| رضاپودینه | ۰ نظر

سال جدید شروع شده است و ...

دارم فکر می کنم ؛
به روزهایی که رفت ...
به لحظاتی که خندیدم ...
لحظاتی که اشک ریختم ...
و تمامِ ثانیه هایی که کنارِ عزیزانم گذشت ...
با سرعت ، مرور می کنم ؛
اتفاقاتِ خوب و بدی را که برایم افتاد ...
آدم هایِ جدیدی را که وارد زندگی ام شدند ...
و آدم هایی را ... که از زندگی ام رفتند ...
دیگر قرار است یک جمله ی "یادش بخیر" قبل از خاطراتِ خوبِ آنسالم بیاید ...
قرار است  بشود ؛ "پارسال" ...
من تمام این روزها را زندگی کردم ،
خوب هایشان برایم امید بود ، و بدهایشان برایم درس !
میانِ همین روزها بود که یاد گرفتم ؛
قوی تر باشم ...
عاشق تر باشم ...
مهربان تر باشم ...
خدایا ، به مردمِ کشورم کمک کن !
دستی به سر و گوشِ زندگیشان بکش ...
دردهایشان را درمان باش ...
و دلهایشان را از همیشه شادتر کن !!!
ای کاش سالِ جدید برایمان ، سالِ اتفاقاتِ خوب باشد ...
کاش بادهایِ بهار ، همدلی و عشق را همه جا پخش کنند ...
و کاش ابرها ، مهربانی بر سرِ این مردم ببارند ...
آنقدر که انسانیت ، جانی دوباره بگیرد !
کاش سالِ پیشِ رو ، بهترین سالِ زندگیمان شود ...
سالی که تنها اشکِ جاری از چشم ها ، اشکِ شوق باشد ...
سالی که همگی خوشبخت باشیم ...
سالی که ...
دلمان نیاید تمام شود ... !

رضاپودینه

9 فروردین 98

این روزها در تلاطم زمان گم شده ام و انگار گامی ناپایدار بر روانه ی احساسات میکشانم !

نمیدانم واقعا چگونه در حجم عظیمی از لحظات گم شده ام ؛ اصلا گم شده ام یا حل شده ام ؟

دلتنگی را حس میکنم ! دلتنگی را اینروز ها خوب میبینم ! مثل لکه های سیاه روی شیشه که به راحتی دیده میشوند ...

آخر دلتنگ شده ام برای خودم ، برای توانمندی های ذهن خودم و برای خلاقیت های خودم .

کودک که بودم خلاقیت را نمیدانستم ولی بسیار خلاقانه زندگی میکردم اما این روز های عجیب با اینکه میدانم خلاقیت چیست اما به جای زندگی خلاقانه دست در گریبان لحظه ها شده ام و این تصویری جز تبلور ناآرامی را برایم به همراه ندارد .

خلاقیت تنها دست آورد و مهمترین دارایی زندگانی بشر است مگر نه که هر موجودی خوردن و خوابیدن را یاد دارد ... این روز ها تصمیم را باید گرفت و به قول شاعر چشم ها را باید شست و جور دیگر باید دید ....

اگر قرار است فقط زنده باشیم که خوردن و خوابیدن برایمان کفاف میدهد اما اگر ما انسانیم و برای زندگی کردن در تکاپو هستیم باید خلاقیت را نیز در مسیر زندگی خودمان ببینیم ، بشناسیم و از آن استفاده کنیم ...

زندگیتان خلاقانه باشد ...


رضاپودینه

8 فروردین 1398

مجله

| رضاپودینه | ۰ نظر

عبرت

| رضاپودینه | ۰ نظر

یک استاد دانشگاه میگفت : یک بار داشتم برگه های امتحانی را تصحیح میکردم ، به برگه ای رسیدم که نام و نام خانوادگی نداشت.با خودم گفتم ایرادی ندارد . بعید است که بیش از برگه نام نداشته باشد ،از تطابق برگه ها با لیست دانشجویان صاحبش را پیدا میکنم .




تصحیح کردم و 17/5 گرفت ، احساس کردم زیاد است .کمتر پیش می آید کسی از من این نمره را بگیرد ؛ دوباره تصحیح کردم 15 گرفت .برگه ها تمام شد .

با لیست دانشجویان تطابق دادم اما هیچ دانشجویی نمانده بود .

تازه فهمیدم کلید آزمون را که خودم نوشته بودم تصحیح کردم .

!!!! اغلب ما نسبت به دیگران سخت گیرتر هستیم تا نسبت به خودمان و بعضی وقت ها اگر خودمان را تصحیح کنیم میبینیم به آن خوبی که فکر میکنیم نیستیم !!!