وبلاگ رسمی رضاپودینه

🌐Reza Pudineh officialpage🌐

وبلاگ رسمی رضاپودینه

🌐Reza Pudineh officialpage🌐

محیطی برای دسترسی به محتوای تخصصی و آموزشی و تحلیلی

پیام های کوتاه

استارت آپ زندگی من بخش اول





چند سال قبل من درگیر یک زندگی ساده بودم ،                                            

یک دانشجوی معمولی که برای بقای زندگی آرام خودم تلاش میکردم.

هرروز ناملایمتی هایی رو میدیدم .

در اوج این روزها بود که حس کردم زندگی واقعا ساده و بی آب و تابی دارم و این معضلی شده بود برای من .

کم کم دیگه از خودم ناامید شده بودم .

خلاء ارزو هامو میدیدم . یعنی یک نقطه رنگی ولی نامعلوم و گنگ بین آرزوهایی که داشتم .چطوری میتونم به این نقطه رخنه کنم ؟؟؟؟

دیگه از وضعیت خسته شده بودم و تصمیم گرفتم و رفتم دانشگاه .هرروز از صبح اول وقت وارد محیط کلاسها میشدم . توی سالن های کلاسها راه میرفتم و هر چند لحظه به یکی از کلاسهای در حال برگزاری سرکی میکشیدم .

میدیدم بین دانشجوهامون بعضیاشون از اعتماد و اعتبار بالایی برخوردارن.

یکی از شبا برگشتم خوابگاه  و خطاب به همه ی هم اتاقیام گفتم : بچه ها فلانی رو میشناسین دیگه معتبر ترین دانشجوی دانشگاه .من از همین الان تصمیم دارم تا اخر سال جایگاهم مثل اون باشه .

تصمیمم رو گرفته بودم  و هدف خودم و تعیین کردم . حالا یک ارزش جدید تو زندگیم وجو داشت .

زندگی انسانها از زمان دیر در جهت سهولت میرفت ولی زندگی من بعد گذر از  یک برحه ی سادگی و سهولت قرار بود وارد یک گرداب فعالیتی قرار بگیره .

هیچ علاقه ای به حضور توی کلاسهای درسی نداشتم ولی هیچوقت دست از مطالعه و یادیری برنمیداشتم . یه جورایی برای نمره و مدرک و این داستانهاش درسی رو نمیخوندم .

برای رسیدن به این هدف ناچیزم نشستم و فلسفه و علم و ریاضی و همه چیزایی که ازشون چیزی نمیدونستم و به هم بافتم .

درنظر بگیر ادیسون برای رسیدن به هدفش چکار کرد ؟؟؟ نیازی که دیده بود رو چطوری به یک فرصت برای زندگی خودش تبدیل کرد ؟؟؟؟

امروز داستان مربوط به یک نیاز شخصیه .... یک نیاز خاص .... توسعه و تعالی (البته اون موقع با خودم گفتم ادم شدن و مهم شدن )با این حال فرصتهایی که داشتم محدود نبودن در حقیقت در دنیای امروز و اطراف ما نیاز های کوچیک فرصتهای بزرگی رو ایجاد میکنه و اون کسی موفق میشه که بهترین راه رو انتخاب کنه .

فکر کردم و مشاوره گرفتم . از این فرصتی که خودم داشتم برای خودم ایجاد میکردم میخواستم نهایت استفاده ر ببرم .

طوفان فکری برای خودم ایجاد کردم و از دل تفکراتم تصمیم داشتم ایده ای رو شکل بدم .و ارزشی واقعی ایجاد کنم .

این شروع بستری بود برای رشد حقیقی من ؛ من به دنبال یافتن یک نیاز نیستم .بلکه فقط نیاز ساده ای رو میبینم و در دل این نیاز به جستجوی یک فرصت میرم .از این روش استفاده کردم و برای خودم مدلی رو ترسیم کردم .

مدل کسب و کار استارت آپ زندگی من .مدلی که در جستوجو و تلاشه تا یک ارزش حقیقی رو برای زندگی من ایجاد کنه تا به واسطه اون بشیم کارآفرین زندگی .

ولی برای این مسئله باید بدونیم که همه چیز درون ما پیدا میشه .تفکرات ما معیاری برای پیشرفت ما هستند . در حقیقت زمانی که به ناملایمتی ها فکرمیکردم همیشه همین بود اما زمانی که ذهنیتم و عوض کردم و به پیشرفت فکر کردم داستان زندگیم و تغییر دادم .

به خاطر داشته باشیم افکار ما بسیار مهم و تاثیر گذارند اما  فکر به تنهایی موجودیت مادی ندارد و برای اینکه به تفکراتمان جان بدهیم باید عمل کنیم و در تلاش باشیم .

ارزش های حقیقی  آنهایی هستند که سهولت و رفاه را برای انسان ها به ارمغان می آورند ، هرچه نیاز عمومی تر باشد ارزش جایگاه بزرگتری دارد ؛ اما ، یک نیاز را در مقیاس کلان از پایه حل کرد ، راه اصلی آهسته و پیوسته حرکت کردن است .از مدلهای کوچک به مدلهای بزرگ رسیدن از عرضه تنها چند محصول دیجیتالی به بزرگترین شبکه خرید آنلاین در کشور شدن .

در بخش های بعد مطالبی جذاب را خواهید دید ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی